خوف همونطور که قول داده بودم

 

الان با این  پارت میشه دوتا پارت

 

یه پارت آخرم بعد از این میدم که قولم نصفه میشه

 

بعد چالش و

 

بعد هم عکس میزارم 

بابا :آه فقط بخاطر تو گابریل

 

گابریل:خوب تام اسم دخترت رو نمیگی بعد یه چشمک زد😐😐😐

 

بابا:خوب دخترم خودت رو معرفی کن

 

من:چشم من مرینت هستم خوشبخت شدم آقای ........ که حرفم رو قطع کردو 

 

گفت:آقای آگرست نه عمو 

 

من:چشم آق...... یعنی عمو گابریل

 

من:راستی بابا یادم رفت این برگه ها رو بهتون بگم با من کاری ندارید برم 

 

بابا:نه دخترم برو

 

من: با اجازه بعد هم رفتم در رو باز کردم وقتی در رو بستم قشنگ کوبیدم رو سرم من بدبخت شدمممم

 

خدایا خودت رحم کن 

 

بدو بدو رفتم به طرف اتاقم در رو بستم نشستم رو صندلیم و....... 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

.. 

 

 

 

 

ایزی ایزی تامام تامام 

 

 

لایک و کامنت یادتون نره